«من رفتگرم همه مرا میشناسند، اما هیچ کس تا حالا چیزی درباره من ننوشته است. شاعران و نویسندگان معمولاً درباره گلها و درختان یا جویباران و چشمه ساران شعر میگویند ولی اگر کمی دقت کنند میتوانند مرا هم در میان سبزه زاران، در زیر درختان و در کنار جویباران ببینند. شاید حق داشته باشند آخر چه کسی حاضر است غزلی زیبا برای زباله بسراید؟ یا قافیههای قصیدهای را با سطلهای زباله ردیف کند؟ یا با یک قطعه ادبی لطیف، آشغال را توصیف کند؟ ولی من که زباله و آشغال نیستم، من رفتگرم...»
بقيه در ادامه مطلب.....
ما که میدانیم شاید کمتر رفتگری بتواند یا وقت کند این مطلب را بخواند ولی ما برای رفتگران نمینویسیم بلکه برای آنهایی مینویسیم که برای رفتگران کار ایجاد میکنند و در ضمن از حقوق این طبقه بی نام و نشان نیز اندکی دفاع میکنیم. جوامع شهری، جوامعی مصرف گرا و پراسراف هستند. یادمان نرفته که درسال اصلاح الگوی مصرف به سر میبریم. شاید بیشترین بار اشکال در الگوی مصرف را همین رفتگران تحمل میکنند. جور بسیاری از رفتارهای غلط تربیتی مردم را همین رفتگران باید بکشند. آنان باید بیمار شوند تا سلامت و بهداشت جامعه تامین شود و ... نویسنده کتاب مینویسد: «رفتگر یعنی کسی که آلودگیها را میروبد و پاک میکند. پس همه مردم رفتگرند چون بالاخره هر کسی از فقیر گرفته تا ثروتمند، در زندگی چیزی را تمیز میکند... پس چه فرقی میکند؟ همه ما آلودگیها را پاک میکنیم. تازه مردم تنها خود و خانه خود را تمیز میکنند و من رفتگر علاوه بر آن کوچه و محله دیگران را هم تمیز میکنم.» به راستی در مناسبات اجتماعی کسی که علاوه بر وظیفه شخصیاش وظایف اجتماعی خود را نیز انجام میدهد اولی تر نیست؟ باز هم بیشتر دقت کنید: اگر دیگران چند روز نباشند زباله کمتری تولید میشود، اما اگر من چند روز نباشم زندگی مردم در زیر زبالهها دفن خواهد شد. باز هم اگر متقاعد نشدید تکمله این استدلال انسانی را بخوانید: کار چه کسی مفیدتر است؟ کار کسی که همه چیز را به زباله تبدیل میکند؟ یا کسی که همه جا را از آلودگی پاک میکند؟ قیصر، آفتاب را که هر روز صبح زبالههای تیره شب را از کوچهها جارو میکند، آب را که همه چیز را میشوید و پاک میکند و باد را که همه آسمان را از ابرهای تیره جارو میکند و آنها را به باران تبدیل میکند، همکاران رفتگران میخواند و از این هم فراتر میرود و میگوید: کاش میتوانستم دلهای مردم را هم آب و جارو کنم تا خودشان را برتر از دیگران ندانند و ادامه میدهد که این جور آدمها به نظر من کیسههای زبالهای هستند که راه میروند. برای تحلیل و بررسی هر فرآیندی معمولاً به خروجی آن دقت میکنند تا درستی یا نادرستی آن را دریابند. به راستی در تحلیل تعهد مردم محلهها و شهرهای مختلف نسبت به منافع و ثروت ملی یکی از راهها آن نیست که میزان تولید زباله به نسبت جمعیت مورد محاسبه قرار گیرد؟ البته محلات و شهرهایی که در این محاسبه تولید زباله بیشتری دارند مرتکب اجحافی در حق دیگران شدهاند. آلوده شدن به زندگی مصرفی جرم کمی نیست و هر فرد و خانواده نمیتواند تنها به اتکای درآمد کافی و ثروتی که دارد به حق دیگران و منابع کمیاب آسیب برساند. و صد البته آنها که به آداب دفع زباله پای بند نیستند و خودخواهانه باقیمانده مصرف خود را در هر کوی و برزن میریزند و محیط اجتماعی را آلوده میکنند جرم کمتری مرتکب نشدهاند و نگرانی رفتگران از نگاه قیصر در این فراز حکیمانه قابل توجه است: «میترسم روزی برسد که کره زمین به یک کیسه زباله بزرگ تبدیل شود. آن وقت دیگر کاری از من ساخته نیست. اگر آن روز برسد، باید یک رفتگر مریخی بیاید، کره زمین را با بیل برقی بر دارد و در سفینه حمل زباله بیندازد و آن را ببرد تا در کوره خورشید بریزد! اما در آن صورت به راستی خورشید قاتل همکاران صدیق و زحمت کش خود نمیشود؟